1 . تقاضا 2 . وسوسه
[اسم]

la sollicitation

/sɔlisitasjˈɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 تقاضا درخواست

  • 1.J'ai sollicité un rendez-vous auprès du directeur. Il est vrai qu'il doit répondre à de nombreuses sollicitations.
    1. من از رئیس یک قرار ملاقات درخواست کردم. درست است که باید به درخواست‌های زیادی پاسخ بدهد.

2 وسوسه تحریک، اغوا

old use
  • 1.Une sollicitation nouvelle arrachait son esprit.
    1. وسوسه‌‌ای تازه ذهنش را به هم ریخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان