خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تماشاچی
[اسم]
le spectateur
/spɛktatœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: spectateurs]
[مونث: spectatrice]
1
تماشاچی
1.Les spectateurs étaient ravis de la pièce.
1. تماشاچیها از نمایش راضی بودند.
2.Les spectateurs ont applaudi.
2. تماشاچیها تشویق کردهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
spectaculaire
spectacle son et lumière
spectacle de rue
spectacle
speaker
spectre
speed
speed dating
spermatozoïde
sperme
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان