خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرافات
[اسم]
la superstition
/sypɛʀstisjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
خرافات
1.Il ne veut pas passer sous une échelle, c'est de la superstition.
1. او نمیخواهد از زیر نردبان عبور کند، این خرافات است.
2.Suite à sa superstition, elle ne sort pas de chez elle un vendredi 13.
2. به دلیل خرافاتش، او روز جمعه 13ام از خانهاش بیرون نمیرود!
تصاویر
کلمات نزدیک
superstitieux
superpuissance
superproduction
superposition
superposer
superviser
supervision
supplanter
suppliant
supplice
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان