1 . نظارت
[اسم]

la supervision

/sypɛʀvizjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 نظارت بازنگری

  • 1.Le stagiaire travaille sous ma supervision.
    1. کارآموز تحت نظارت من کار می‌کند.
  • 2.Robert travaille à la supervision.
    2. "روبرت" در (بخش) نظارت کار می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان