خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قالی بافی
[اسم]
la tapisserie
/tapisʀi/
قابل شمارش
مونث
1
قالی بافی
1.Elle suit le canevas avec attention pour exécuter la tapisserie.
1. او برای انجام عمل قالی بافی با دقت طرح اولیه را دنبال میکند.
2.Je parlais de la tapisserie, en fait.
2. در واقع من از قالی بافی حرف میزدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
tapisser
tapis à mèches longues
tapis roulant
tapis de souris
tapis de jogging
tapissier
tapoter
taquin
taquiner
tarabiscoté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان