[فعل]

taquiner

/takine/
فعل گذرا
[گذشته کامل: taquiné] [حالت وصفی: taquinant] [فعل کمکی: avoir ]

1 دست انداختن اذیت کردن، مسخره کردن

  • 1.Éric taquine toujours sa sœur.
    1. "اریک" همیشه خواهرش را دست می‌اندازد.
  • 2.Ma sœur aime me taquiner, mais cela ne me dérange pas.
    2. خواهرم دوست دارد من را دست بیاندازد، اما این (موضوع) من را ناراحت نمی‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان