خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وصیتنامه
[اسم]
le testament
/tɛstamɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
وصیتنامه
1.Les héritiers ont lu le testament de la femme décédée.
1. وراث وصیتنامه زن فوتشده را خواندند.
2.Mon avocat m'a aidé à rédiger mon testament.
2. وکیلم در نوشتن وصیتنامهام کمکم کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
test de niveau
test de dépistage
test
tesson
tes
testamentaire
tester
testicule
texte
textile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان