خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دستشویی
2 . آرایش
3 . نظافت
4 . سرووضع
[اسم]
la toilette
/twalɛt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: toilettes]
1
دستشویی
1.Je dois aller à la toilette.
1. باید به دستشویی بروم.
les toilettes des dames
دستشویی بانوان
les toilettes des messieurs
دستشویی آقایان
2
آرایش
les toilettes des dames
آرایش خانمها
produits/table/trousse... de toilette
لوازم/میز/کیف... آرایش
J'aime cette trousse de toilette.
من این کیف (لوازم) آرایش را دوست دارم.
3
نظافت
شستن دست و روی
toilette intime
نظافت شخصی
faire sa toilette
خود را نظافت کردن
4
سرووضع
ریخت، لباس
1.Elle passe des heures à sa toilette.
1. او ساعتها به سرووضع خودش میرسد.
une toilette élégante
سرووضع شیک
تصاویر
کلمات نزدیک
toilettage
toile d'araignée
toile
toi-même
toi
toiletter
toise
toiser
toit
toit ouvrant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان