خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معتاد
2 . آدم معتاد
[صفت]
toxicomane
/tɔksikɔman/
قابل مقایسه
1
معتاد
[اسم]
le toxicomane
/tɔksikɔman/
قابل شمارش
مذکر
2
آدم معتاد
1.L'hôpital a des spécialistes qui soignent les toxicomanes.
1. بیمارستان متخصصینی دارد که آدمهای معتاد را درمان میکنند.
2.Le toxicomane avait besoin de sa dose quotidienne.
2. این آدم معتاد به دز [میزان] روزانهاش نیاز داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
toxicologie
toxicodépendance
toxicité
toux
toutou
toxicomanie
toxine
toxique
tp
tpe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان