خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خیانت
[اسم]
la trahison
/tʀaizɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
خیانت
1.Elle a beaucoup souffert de la trahison de son mari.
1. او از خیانت شوهرش خیلی عذاب کشید.
2.Mentir peut être considéré comme une trahison.
2. دروغ گفتن میتواند مانند خیانت تلقی شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
trahir
tragédien
tragédie
tragiquement
tragique
train
train(-)train
train-train
traire
trait
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان