خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفتار کردن
2 . تصفیه کردن
3 . صدا زدن
4 . پرداختن (به مسئلهای)
5 . درمان کردن
6 . کار کردن روی
7 . مذاکره کردن
[فعل]
traiter
/tʀete/
فعل گذرا
[گذشته کامل: traité]
[حالت وصفی: traitant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رفتار کردن
برخورد کردن
مترادف و متضاد
comporter
conduire
traiter quelqu'un bien/mal...
با کسی خوب/بد... رفتار کردن
1. Elle traite toujours ses clients avec beaucoup d'égard.
1. او همیشه با مشتریانش با احترام زیادی رفتار میکند.
2. Il nous a traité très mal.
2. او با ما خیلی بد برخورد کرد.
traiter quelqu'un comme un chien/en ami
با کسی مثل سگ/مثل یک دوست رفتار کردن
1. Elle le traite comme un chien.
1. با او مثل سگ رفتار میکند.
2. Elle nous a traités en amis.
2. او با ما مثل یک دوست [دوستانه] رفتار کرد.
2
تصفیه کردن
مترادف و متضاد
purifier
traiter de l'eau
آب را تصفیه کردن
On peut traiter des eaux usées.
میتوان آبهای استفاده شده را تصفیه کرد.
3
صدا زدن
نامیدن، صدا کردن، نسبتی دادن
مترادف و متضاد
qualifier
traiter quelqu'un de quelque chose
کسی را چیزی صدا زدن
1. Elle traite son frère d'imbécile.
1. او برادرش را احمق صدا میزند.
2. Il a traité son adversaire de menteur.
2. او حریفش را دروغگو صدا میزند.
3. Paul l'a traité de tous les noms.
3. "پل" او را با همه اسامی صدا میزند.
4
پرداختن (به مسئلهای)
بررسی کردن، مطرح کردن
مترادف و متضاد
aborder
examiner
parler
traiter (de) quelque chose
به چیزی پرداختن
1. Article qui traite de politique.
1. مقالهای که به سیاست میپردازد.
2. La conférence traite de la faim dans le monde.
2. این کنفرانس به (مسئلهی) گرسنگی در جهان میپردازد.
3. Le Premier ministre traitera cette question devant l'Assemblée.
3. نخستوزیر جلوی مجمع به این مسئله خواهد پرداخت.
5
درمان کردن
معالجه کردن
مترادف و متضاد
soigner
traiter une maladie/un malade...
بیماری/بیمار... را معالجه کردن
1. Ce service hospitalier traite les malades du sida.
1. این بخش بیمارستان بیماران مبتلا به ایدز را درمان میکند.
2. On sait maintenant traiter cette maladie très rare.
2. میدانیم حالا چگونه این بیماری بسیار نادر را درمان کنیم.
6
کار کردن روی
مترادف و متضاد
travailler
traiter quelque chose
روی چیزی کار کردن
1. L'opticien traite des verres pour les rendre antireflet.
1. چشمپزشک روی شیشهها کار میکند تا ضدنور شوند.
2. Le savant traitera des données informatiques.
2. دانشمند روی اطلاعات کامپیوتری کار خواهد کرد.
7
مذاکره کردن
مترادف و متضاد
négocier
traiter (avec) quelqu'un/traiter quelque chose
با کسی مذاکره کردن/چیزی را مذاکره کردن
1. Ils ont traité avec nos concurrents.
1. آنها با رقبای ما مذاکره کردند.
2. On va traiter la vente d'une usine clefs en mains.
2. قرار است روی فروش کارخانهای مهم مذاکره کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
traitement
traite
traitant
trait
traire
traiteur
traité
trajectoire
trajet
trame
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان