خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تعقیب کردن
[فعل]
traquer
/tʀake/
فعل گذرا
[گذشته کامل: traqué]
[حالت وصفی: traquant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تعقیب کردن
دنبال کردن
1.Être traqué par la police.
1. تعقیب شدن توسط پلیس .
2.Les policiers ont traqué le fugitif toute la journée.
2. پلیسها تمام روز فراری را تعقیب کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
traquenard
trapéziste
trapèze
trapu
trappeur
traumatisant
traumatiser
traumatisme
travail
travail d'intérêt général
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان