خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سه
[عدد]
trois
/tʀwɑ/
1
سه
1.J'ai coupé trois tranches de pain.
1. من سه تکه نان بریدم.
2.J'aime beaucoup le roman « les Trois Mousquetaires », de Dumas.
2. من رمان «سه تفنگدار» "دوما" را خیلی دوست دارم.
le trois de février
سوم ماه فوریه
Nous avons rendez-vous le trois de février.
ما سه فوریه با هم قرار داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
trognon
trogne
troglodyte
troc
trivialité
trois quarts
trois-huit
trois-mâts
trois-quarts
troisième
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان