خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اعتبار
[اسم]
la validité
/validite/
قابل شمارش
مونث
1
اعتبار
1.Ce ticket est périmé, il n'a plus de validité.
1. این بلیط منقضی است، دیگر اعتبار ندارد.
2.Tu peux voir la durée de validité de ce billet de chemin de fer ?
2. تو میتوانی مدت اعتبار این بلیط راه آهن را ببینی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
valider un cours
valider
valide
validation
valeurs
valise
vallon
vallonné
vallée
valoir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان