خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیرمرد
[اسم]
le vieillard
/vjɛjaʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vieillards]
1
پیرمرد
1.Mon grand-père est un vieillard de quatre-vingt-dix ans.
1. پدربزرگ من یک پیرمرد نود ساله است.
تصاویر
کلمات نزدیک
vieil
vie quotidienne
vie privé
vie
vidéothèque
vieille
vieille branche
vieille noix
vieillesse
vieilli
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان