خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شراب
[اسم]
le vin
/vɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vins]
1
شراب
1.J'aimerais toujours goûter ce vin rouge.
1. همیشه دوست داشتم این شراب قرمز را بچشم.
2.Servez à ces dames une autre bouteille de vin.
2. یک بطری شراب برای این خانم ها سرو کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
villégiature
villes tentaculaires
ville-dortoir
ville
villageois
vinaigre
vinaigre balsamique
vinaigrette
vinasse
vincent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان