Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . پسر عمو/عمه/دایی/خاله
2 . مگس درنا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le cousin
/kuzɛ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cousins]
1
پسر عمو/عمه/دایی/خاله
1.Ils me confondent avec mon cousin.
1. آنها همیشه مرا با پسر عمویم اشتباه می گیرند.
2.Le fils descendant de l'oncle ou de la tante est mon cousin.
2. فرزند پسر دایی یا خالهام، پسردایی یا پسرخالهام است.
2
مگس درنا
1.Le cousin est une moustique aux longues pattes fines.
1. مگس درنا، حشرهای است با پاهای بلند و ظریف.
تصاویر
کلمات نزدیک
couscous
couru
courtoisie
courtois
courtiser
cousinade
cousine
coussin
coussin gonflable
cousu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان