[اسم]

le cousin

/kuzɛ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: cousins]

1 پسر عمو/عمه/دایی/خاله

  • 1.Ils me confondent avec mon cousin.
    1. آنها همیشه مرا با پسر عمویم اشتباه می گیرند.
  • 2.Le fils descendant de l'oncle ou de la tante est mon cousin.
    2. فرزند پسر دایی یا خاله‌ام، پسردایی یا پسرخاله‌ام است.

2 مگس درنا

  • 1.Le cousin est une moustique aux longues pattes fines.
    1. مگس درنا، حشره‌ای است با پاهای بلند و ظریف.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان