1 . بازداشت موقت کردن
[عبارت]

mettre en détention provisoire

/mɛtʀ ɑ̃ detɑ̃sjɔ̃ pʀɔvizwaʀ/

1 بازداشت موقت کردن

  • 1.Je l'ai fait mettre en détention provisoire.
    1. من او را بازداشت موقت کردم.
  • 2.On veut me mettre en détention provisoire, semble-t-il.
    2. به نظر می‌رسد آنها می‌خواهند من را بازداشت موقت کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان