[فعل]

porter

/pɔʀte/
فعل گذرا
[گذشته کامل: porté] [حالت وصفی: portant] [فعل کمکی: avoir ]

1 حمل کردن

مترادف و متضاد transférer
porter quelque chose
چیزی را حمل کردن
  • 1. Le boxeur a porté ses gants.
    1. بوکسور دستکشش را حمل کرد.
  • 2. Le soldat portait un fusil.
    2. سرباز یک تفنگ حمل می‌کرد.

2 پوشیدن به تن داشتن

مترادف و متضاد mettre vêtir
porter une robe/un manteau...
پیراهنی/پالتویی... پوشیدن
  • 1. Elle porte un joli manteau rouge.
    1. او یک پالتوی زیبای قرمز به تن دارد.
  • 2. Il porte toujours un jean et une chemise.
    2. او همیشه یک شلوار جین و یک پیراهن می‌پوشد.

3 به تصویر کشیدن به نمایش درآوردن

مترادف و متضاد adapter
porter un roman à la scène/à l'écran...
رمانی را روی صحنه/روی پرده... به نمایش درآوردن
  • 1. Il est possible de porter un roman à l'écran.
    1. به نمایش درآوردن یک رمان روی پرده ممکن است.
  • 2. Je porte cette pièce à la scène.
    2. این نمایشنامه را روی صحنه به نمایش درمی‌آورم.

4 بردن (به جایی/نزد کسی)

مترادف و متضاد apporter
porter quelque chose quelque part/à quelqu'un
چیزی را به جایی/نزد کسی بردن
  • 1. Je lui porte les valises.
    1. من چمدان‌ها را می‌برم پیشش.
  • 2. Je porte les bouteilles vides à la poubelle.
    2. من بطری‌های خالی را به (سمت) سطل آشغال می‌برم.

5 برانگیختن باعث شدن

مترادف و متضاد inciter incliner
porter quelqu'un à (faire) quelque chose
کسی را به (انجام) کاری برانگیختن
  • 1. Il m'a porté à croire.
    1. او باعث شد من فکر کنم.
  • 2. Son comportement me porte à croire qu'il était sincère.
    2. رفتارش باعث شد که فکر کنم رو راست بوده.

6 به بار آوردن (درخت) میوه دادن

مترادف و متضاد fleurir produire
porter fruits/fleurs...
میوه/گل... دادن
  • 1. Ce pommier porte de beaux fruits.
    1. این درخت سیب میوه‌های خوبی می‌دهد.
  • 2. Les arbres de son jardin porte beaucoup.
    2. درختان باغش بسیار میوه می‌دهند.

7 ثبت کردن نوشتن

مترادف و متضاد écrire entrer noter
porter quelque chose
چیزی را نوشتن
  • 1. Il porte les corrections dans la marge.
    1. در حاشیه، شکل درست غلط‌ها را می‌نویسد.
  • 2. Je porte toujours les erreurs de mon écriture.
    2. من همیشه غلط‌های متنم را می‌نویسم.

8 (نام) داشتن

مترادف و متضاد titrer
porter un nom/un titre...
نامی/عنوانی... داشتن
  • 1. Chacun porte un prénom.
    1. هرکس یک نام کوچک دارد.
  • 2. Elle portait le nom de Rosalie.
    2. او نام خانوادگی روسالی را دارد. [نام خانوادگیش روسالی است]

9 باردار بودن

porter des petits/un embryon...
طوله‌ای/جنینی... را باردار بودن
  • 1. Cette femme porte des jumeaux.
    1. این زن دوقلو باردار است.
  • 2. Une chienne qui porte des petits.
    2. سگ ماده‌ای که چند طوله باردار است.

10 رفتار کردن (se porter)

مترادف و متضاد agir comporter
se porter bien/mal
خوب/بد رفتار کردن
  • 1. Je me porte bien avec ma mère.
    1. من با مادرم خوب رفتار می‌کنم.
  • 2. Nous nous sommes portés mal avec les invités.
    2. ما با مهمانان بد رفتار کردیم.

11 رفتن (به) (se porter)

se porter vers...
به... رفتن
  • 1. Il se porte vers l'école.
    1. به مدرسه می‌رود.
  • 2. Je me suis porté vers la porte.
    2. به سمت در رفتم.

12 تصویب کردن

porter jugement sur/contre quelque chose
حکمی را له/علیه چیزی تصویب کردن
  • 1. La comité des juges ont porté un jugement sur le soutien des droits des enfants.
    1. هیئت داوران حکمی را به نفع [له] حمایت از حقوق کودکان تصویب کردند.
  • 2. Le cour a porté un jugement contre lui.
    2. دادگاه حکمی علیه او تصویب کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان