[اسم]

le printemps

/pʀɛ̃tɑ̃/
قابل شمارش مذکر
[جمع: printemps]

1 بهار

le printemps arrive/débute/fini...
بهار می‌رسد/شروع می‌شود/تمام می‌شود...
  • 1. L'hiver est fini, le printemps arrive.
    1. زمستان تمام شده‌است، بهار می‌رسد.
  • 2. Le printemps débute dès la mi-mars.
    2. بهار از نیمه (ماه) مارس شروع می‌شود.
fêter ses seize/quinze... printemps
شانزدهمین/پانزدهمین... بهار خود را جشن گرفتن
  • Elle a fêté ses seize printemps.
    او شانزدهمین بهارش را جشن گرفته‌است. [جشن شانزده سالگی‌اش را گرفته‌است.]
au printemps
در بهار
  • Au printemps, il fait du soleil ici.
    در بهار، هوا این جا آفتابی است.
au printemps de sa vie
در بهار عمرش [در زمان جوانی‌اش]
  • Il est arrivé à faire le tour du monde au printemps de sa vie.
    او در بهار عمرش توانست دور دنیا را بگردد.
un printemps tardif/précoce
بهار دیررس/زودرس
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان