[اسم]

la priorité

/pʀijɔʀite/
قابل شمارش مونث
[جمع: priorités]

1 اولویت حق تقدم

  • 1.Il ne faut pas voir en priorité le profit à court terme.
    1. نباید سود کوتاه مدت را در اولویت قرار داد.
  • 2.La sûreté du personnel est une priorité absolue.
    2. ایمنی کارکنان اولویتی بی‌چون و چراست.
  • 3.voir en priorité
    3. مقدم دیدن [در اولویت قرار دادن]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان