[اسم]

la prise de sang

/pʁˈiz də- sˈɑ̃/
قابل شمارش مونث

1 آزمایش خون

مترادف و متضاد analyse
  • 1.Je vais devoir vous faire une prise de sang et effectuer des tests.
    1. وظیفه دارم ازتان آزمایش خون بگیرم و چند آزمایش دیگر انجام بدهم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان