1 . بزرگ کردن
[فعل]

büyütmek

/byjøtmˈɛc/
فعل گذرا

1 بزرگ کردن

  • 1.Beni teyzem büyüttü.
    1. من را خاله‌ام بزرگ کرد.
  • 2.Konuyu bu kadar büyütme lütfen.
    2. لطفا قضیه را انقدر بزرگش نکن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان