Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . گرفتن
2 . شروع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَخَذَ
فعل گذرا
1
گرفتن
1.أَخَذَ مُحَمَّد الكُرَةَ مِنِّي فِي المَدْرَسَة.
محمد توپ را در مدرسه از من گرفت.
2.مَاذَا أَخَذْتَ مِنْه؟
چی ازش گرفتی؟
3.هَذَا العَمَل يَأْخُذُ وَقْت قَصِير.
این کار یکم زمان میگیرد.
2
شروع کردن
1.أَخَذَ يُنَادِي أَصْحَابَهُ.
شروع به صدا زدن دوستانش کرد.
2.وَصَلَ مُتِأَخِّراً ثُمَّ أَخَذَ يَعْتَذِرُ مِنْ زَمِيلِهِ.
او دیر رسید، سپس شروع به عذرخواهی از همکار خود کرد.
کلمات نزدیک
دموي
مذنب
رصين
مرح
بدين
حمل
هاجم
صوت
تناول
شرب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان