Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . مسلمان شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَسْلَمَ
فعل ناگذر
1
مسلمان شدن
اسلام آوردن
1.أَسلَمَتْ قَبيلَهُ طَيِّءَ كُلُّها بَعدَما أَمَرَ النَّبيُّ بِإطلاقِ أَسراهُم.
قبیله طی پس از این که پیامبر دستور به آزادی اسیرانشان را داد، اسلام آوردند.
2.فَجَاءَ عَدِيٌّ إِلَى رَسُولِ اللهِ فَأَسْلَمَ وَأَسْلَمَتْ سَفَّانَةُ.
عدی نزد فرستاده خدا آمد و اسلام آورد، سفانه نیز مسلمان شد.
کلمات نزدیک
أسر
مكروب
أعان
مكرمة
مضر
أسير
بكماء
أخيرا
طرف
أعجوبة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان