Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . خاموش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَطْفَأَ
فعل گذرا
1
خاموش کردن
1.أُخْتِي أَطْفَأَتِ المُكَيِّفَ وَ المَصَابِيحَ فِي الصَّبَاح.
خواهرم صبح، کولر و لامپها را خاموش کرد.
2.أَسْرِعِي يَا فَاطِمَة وَ أَطْفَئِي النَّارَ تَحْتَ القِدْر!
فاطمه عجله کن و شعله زیر قابلمه را خاموش کن!
3.كُنْتُ اَدْرُس وَلَكِنْ أَخِي أَطْفَأَ المَصَابِيح!
من در حال مطالعه بودم، اما برادرم چراغ ها را خاموش کرد!
4.هُوَ أَطْفَأَ النَّارَ بِسُرْعَة.
او سریعاً آتش را خاموش کرد.
کلمات نزدیک
أتى
فكر
عرف
خسر
فاز
أضاء
وضع
وجد
سرق
قتل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان