[فعل]

فَكَّرَ

فعل ناگذر

1 فکر کردن

  • 1.أَنْتَ دَائِماً تُفَكِّرُ قَبْلَ أَنْ تَتَكَلَّمَ.
    شما همیشه قبل از صحبت‌کردن، فکر می‌کنید.
  • 2.فَكِّرْ فِي المُوضُوع.
    درباره این موضوع فکر کن.
  • 3.فَكَّرَ مُحَمَّد حَولَ هَذِهِ المُشْكِلَة.
    محمد درباره این مشکل فکر کرد.
[اسم]

فِكْر

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَفْكَار]

1 فکر اندیشیدن

دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان