[فعل]

أَفْسَدَ

فعل گذرا

1 فاسد کردن خراب کردن، از بین بردن

  • 1.ﻻ‌ ﺗُﻔْﺴِﺪ ﻓَﺮْﺣَﺘﻚ ﺑِﺎﻟﻘَﻠِﻖ، وَﻻ‌ ﺗُﻔْﺴِﺪ ﻋَﻘْﻠﻚ ﺑِﺎﻟﺘَّﺸَﺎؤم، وَﻻ‌ ﺗُﻔْﺴِﺪ ﻧَﺠَﺎﺣﻚ ﺑِﺎﻟﻐُﺮُور.
    شادی خود را با اضطراب خراب نکنید، ذهن خود را با بدبینی خراب نکنید؛ و موفقیت خود را با غرور از بین نبرید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان