Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . تأکید کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
أَكَّدَ
فعل ناگذر
1
تأکید کردن
اطمینان دادن
1.أَكَّدَ الرَّئِيس رُوحَانِي عَلَى الدِّرَاسَة العَاجِلَة لِمِلَف الهُجُوم عَلَى السِّفَارَة.
رئیس جمهور روحانی بر مطالعه فوری پرونده حمله به سفارت تأکید کرد.
2.أَكَّدَ لِي مُحَمَّد أَنَّهُ مُسَافِر غَداً.
محمد به من اطمینان داد که فردا به مسافرت میرود.
کلمات نزدیک
من دون الله
مع بعض
لدى
على مر العصور
سواء
ابتعد
اتجاه
أدار
استطاع
دون أن
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان