Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . فرمانده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
أَمِير
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أُمَرَاء]
1
فرمانده
1.العَدْلُ حَسَنٌ وَلَكِنْ فِي الأُمَرَاءِ أَحْسَنُ.
عدالت نیکو است، ولی در فرماندهان نیکوتر است.
2.كَانَ أَمِيرٌ كَبِير فِي لُبْنَان.
او فرمانده بزرگی در لبنان بود.
کلمات نزدیک
اعتقد
أحسن
نقود
مكرم
لا شكر على واجب
انتباه
طازج
تعويض
تلوين
أراد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان