Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . ناگزیر شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
اِضْطَرَّ
فعل ناگذر
1
ناگزیر شدن
مجبور کردن
1.العَمَلُ يَضْطَرُّهُ إِلَى التَّأَخُّرِ فِي العَودَةِ.
کار او را مجبور به تأخیر در بازگشت کرد.
2.تُضْطَرُّ إِلَى الكِذْبِ عِدَّةَ مَرَّاتٍ.
بارها ناگزیر به دروغگفتن میشوی.
کلمات نزدیک
أقنع
قفا
كلم
طوبى
سديد
إطار
إطار إحتياطي
تبين
عدة
خطة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان