Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . آشکار کردن
2 . بین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
بَيَّنَ
فعل گذرا
1
آشکار کردن
آشکار ساختن، آشکار شدن
1.أَعْطَيْتَ جَوَابَ المَسْئَلَةِ، وَ لَمْ تُبَيِّنْ طَرِيقَةَ حَلِّهَا.
شما جواب سؤال را دادید، اما راهحل آن آشکار نشدهاست.
2.قَدْ بَيَّنَ عُلَمَاءُ اللُّغَةِ العَرَبِيَّةِ وَ الفَارِسِيَّةِ أَبْعَادَ هَذَا التَّأْثِيرِ فِي دِرَاسَاتِهِم.
دانشمندان زبان عربی و فارسی جنبههای این اثرگذاری را در مطالعاتشان آشکار ساختهاند.
[حرف اضافه]
بَيْنَ
1
بین
1.سَعَيْتُ بَيْنَ الصَّفَا وَ المَرْوَة.
(مسافت) بین صفا و مروه را پیمودم.
کلمات نزدیک
انضمام
اشتق
اشتد
ازداد
مقابلة
تغير
دخيل
معرب
نطق
نقل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان