[فعل]

نَقَلَ

فعل گذرا

1 منتقل کردن منتقل شدن، انتقال داده شدن

  • 1.تَنْقُلُ الشَّاحِنَةُ خَشَباً.
    آن کامیون چوب را منتقل می‌کند.
  • 2.كَيْفَ يُنْقَلُ النِّفْطُ وَ إِلَى أَيْنَ؟
    نفت، چگونه و به کجا انتقال داده می‌شود؟
  • 3.نُقِلَتْ إِلَى العَرَبِيَّةِ أَلْفَاظٌ فَارِسِيَّةٌ كَثِيرَةٌ بِسَبَبِ التِّجَارَةِ.
    کلمات فارسی بسیاری به‌دلیل بازرگانی به زبان عربی منتقل شد.
[اسم]

نَقْل

غیرقابل شمارش مذکر

1 حمل‌و‌نقل انتقال

اَفْضَل شَرِكَات نَقْل السَّيَّارَات دَاخِل السُّعُودِيَّة
بهترین شرکت‌های حمل‌و‌نقل خودرو در عربستان سعودی
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان