Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . پیشرفت
2 . به پیش آمدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
تَقَدُّم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: تَقَدُّمَات]
1
پیشرفت
1.إِنَّ تَقَدُّمَ كُل شَخْص فِي حَيَاتِهِ يَعْتَمِدُ فَقَط عَلَى نَفْسِهِ.
پیشرفت هر شخص در زندگیاش تنها به خودش بستگی دارد.
2.إِنَّنَا نُحَقِّقُ تَقَدُّماً بَطِيئاً وَلَكِنَّهُ ثَابِت.
ما در حال پیشرفت آهسته اما مداوم هستیم.
[فعل]
تَقَدَّمَ
فعل گذرا و ناگذر
1
به پیش آمدن
جلو افتادن، پیشرفت کردن
1.تَقَدَّمَ الطِبُّ كَثِيراً.
پزشکی بسیار پیشرفت کردهاست.
کلمات نزدیک
أمن
أصحاب المهن
خامس
مهندس زراعي
رز
حلواني
طب العيون
قاطع
ابن آدم
إنما
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان