[اسم]

جَدّ

قابل شمارش مذکر
[جمع: أَجْدَاد]

1 پدربزرگ

  • 1.أَنَا أُحِبُّ جَدِّي کَثِیرا.
    من پدربزرگم را خیلی دوست دارم.
  • 2.جَدِّي رَجُل حَنُون جِدّاً.
    پدربزرگم مرد بسیار مهربانی است.
  • 3.هَلْ رَأَيْتَ جَدِّي؟
    پدربزرگم را دیدی؟
[فعل]

جَدَّ

فعل ناگذر

1 تلاش کردن کوشیدن

  • 1.مَنْ طَلَبَ شَيْئاً وَ جَدَّ وَجَدَ.
    هرکس چیزی را بخواهد و تلاش کند، می‌یابد. [جوینده یابنده است.]
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان