Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . راه رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
مَشَى
فعل ناگذر
1
راه رفتن
1.تَعَال لِنَمْشِي مَعاً.
بیا با هم قدم بزنیم.
2.هُوَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَمْشِي بِدُون مُسَاعَدَة.
او بدون کمک نمیتواند راه برود.
3.وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ.
متکبرانه روی از مردم برمگردان، و در زمین با ناز و غرور راه مرو، همانا خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد.
کلمات نزدیک
جدة
جد
والدان
أجاب
تعلم
نهض
جاء
جسم
عنق
مرفق
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان