Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . قرار دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
جَعَلَ
فعل گذرا
1
قرار دادن
گذاشتن
1.أَيْنَ جَعَلْتُ كِتَابِي؟
کتابم را کجا گذاشتم؟
2.إِنْ كُنْتَ مُرَتَّباً، جَعَلْتَ كُلَّ شَيْءٍ فِي مَكَانِهِ.
اگر مرتب بودید، همه چیز را سر جای خود قرار میدادید.
3.جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ.
خداوند (زيارت) كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن (مصالح) مردم قرار دادهاست.
4.هِيَ جَعَلَتْ المَاءَ عَلَى المَائِدَة.
او آب را روی سفره گذاشت.
کلمات نزدیک
أيضا
مثل
مراجعة
سنة دراسية
ثامن
خدم
عالمية
عالمين
كأن
كتم
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان