Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . خدمت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
خَدَمَ
فعل گذرا
1
خدمت کردن
1.الإِيرَانِيُون خَدَمُوا اللُّغَة العَرَبِيَّة كَثِيراً.
ایرانیان به زبان عربی بسیار خدمت کردند.
2.تُحِبُّ فَاطِمَة أَنْ تَخْدِمَ جَارَتَهَا العَجُوز.
فاطمه دوست دارد به همسایه سالخوردهاش خدمت کند.
3.خَدَمَهُ خَدَمَات كَثِيرَة.
به او بسیار خدمت کرد.
کلمات نزدیک
جعل
أيضا
مثل
مراجعة
سنة دراسية
عالمية
عالمين
كأن
كتم
مبين
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان