[صفت]

جَمَاعِي

قابل مقایسه

1 گروهی

  • 1.رَأَيْتُ الدَّلَافِينَ تُؤَدِّي حَرَكَاتٍ جَمَاعِيَّةٍ.
    دلفین‌ها را دیدم که حرکات گروهی انجام می‌دهند.
  • 2.هُوَ يُحِبُّ اللَّعِبَ الجَمَاعِي كَثِيراً.
    او بازی گروهی را بسیار دوست دارد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان