Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . سقوط کردن
2 . افتادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
سَقَطَ
فعل ناگذر
1
سقوط کردن
1.حَدَثَتْ كَارِثَة أُخْرَى! سَقَطَتْ طَائِرَةٌ. مَعَ الأَسَفْ.
فاجعه دیگری اتفاق افتاد! هواپیمایی سقوط کردهاست. متأسفانه.
2.هَلْ سَمِعْتَ أَنَّ طَائِرَة أُخْرَى قَدْ سَقَطَتْ؟!
آیا شنیدهاید که یک هواپیمای دیگر سقوط کردهاست؟
2
افتادن
1.سَقَطَ الطِّفْلُ عَلَى الأَرْض.
کودک بر روی زمین افتاد.
2.فَجْأَةً سَقَطْتُ عَلَى الأَرْضِ بِشِدَّة!
ناگهان سخت بر روی زمین افتادم!
کلمات نزدیک
قتل
سرق
وجد
وضع
أضاء
طار
إختار
أطلق النار
دخن
بدين
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان