[فعل]

سَكَتَ

فعل ناگذر

1 ساکت شدن

  • 1.اُسْكُتِي يَا فَاطِمَة. لِمَاذَا لَا تَسْتَمِعِين إِلَى كَلَامِ الأُسْتَاذ!
    فاطمه ساکت شو. چرا به حرف استاد گوش نمی‌دهی!
  • 2.هُوَ ضَحِكَ بِصَوتٍ عَال وَ فَجْأَةً سَكَتْ.
    او با صدای بلند خندید و ناگهان ساکت شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان