Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . تصحیح کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
صَحَّحَ
فعل گذرا
1
تصحیح کردن
برطرف کردن
1.عَالَجَ الطَّبِيبُ المَرِيضَ وَ صَحَّحَ مَرَضَهُ.
پزشک، بیمار را معالجه و بیماریاش را برطرف کرد.
2.مَنَحَ ثَرْوَتَهُ لِشِرَاءِ الجَوَائِزِ الذَّهَبِيَّةِ لِكَي يُصَحِّحَ خَطَأَهُ.
ثروت خود را برای خرید جوایز طلایی بخشید تا اشتباه خود را تصحیح کند.
کلمات نزدیک
قناة بنما
منجم
صالحة للزراعة
تم
تقنية
صبي
شعير
دؤوب
حدد
جلب شعيرة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان