Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . ناتوان شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
عَجَزَ
فعل ناگذر
1
ناتوان شدن
1.عَجَزَ المَرِيضُ فَرَقَدَ فِي المُسْتَشْفَى.
بیمار ناتوان شد، پس در بیمارستان بستری شد.
2.مَتَى أَنْتَ عَجَزْتَ وَ أَنَا مَا فَهِمْتُ؟
کی شما ناتوان شدید و من نفهمیدم؟
3.هُوَ خَسِرَ مَالَهُ وَ عَجَزَ.
او مال خود را از دست داد و ناتوان شد.
کلمات نزدیک
عدو
رجاء
راحم
ذهاب
تعجب
غضبان
قاطع الرحم
كشف
مخزن
أداء
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان