[اسم]

عَرَبَة

قابل شمارش مونث
[جمع: عَرَبَات]

1 واگن گاری، ارابه، درشکه

  • 1.فَقَدْتُ عَرْبَتِي القَدِيمَة.
    من گاری قدیمی‌ام را گم کردم.
  • 2.كَانَ يَدْفَعُ شَقِيقَهُ فِي عَرَبَتِهِ الصَّغِيرَةِ الحَمْرَاء.
    او برادرش را در ارابه قرمز كوچكش هل می‌داد.
  • 3.يَا لَهَا مِنْ عَرَبَة جَمِيلَة!
    چه گاری زیبایی!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان