Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . رهبر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
قَائِد
قابل شمارش
مذکر
[جمع: قَادَة]
1
رهبر
فرمانده
1.أَمَرَ القَائِدُ الجَيْشَ بِالْهُجُومِ.
فرمانده به ارتش دستور حمله داد.
2.أَنَا أَعْرِفُهُ. هُوَ قَائِدُ الجَيْشِ الأَلْمَانِي.
من او را میشناسم. او فرمانده ارتش آلمان است.
کلمات نزدیک
حبل
حميم
نزول
محيط أطلسي
لاحظ
حرية
أتقى
احتفاظ
إساءة
أشرك
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان