[فعل]

لَاحَظَ

فعل گذرا

1 ملاحظه کردن نگاه کردن

  • 1.وَقَفَتِ المُعَلِّمَةُ تُلَاحِظُ التَّلَامِيذَ.
    معلم ایستاده بود و به دانش‌آموزان نگاه می‌کرد.
  • 2.يُلَاحِظُ النَّاسُ غَيْمَةً سَودَاءَ عَظِيمَةً وَ رَعْداً وَ بَرْقاً وَ رِيَاحاً قَوِيَّةً.
    مردم ابری سیاه بزرگ و رعد‌وبرقی و بادهایی قوی را ملاحظه می‌کنند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان