Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . (یک دانه) گندم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
قَمْحَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: قمحات]
1
(یک دانه) گندم
1.إِنَّهُ يَطْبَخُ طَعَاماً لَذِيذاً بِالْقَمْحَة.
او با گندم غذای لذیذ درست میکند.
2.رَأَيْتُ قَمْحَة عَلَى المَائِدَة!
یک دانه گندم بر روی سفره دیدم!
کلمات نزدیک
صويا
زيت
مكرونة
خبز
أرز
شوفان
بنجر السكر
قصب السكر
زيت بذور اللفت
زيت عباد الشمس
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان