[اسم]

قَمْحَة

قابل شمارش مونث
[جمع: قمحات]

1 (یک دانه) گندم

  • 1.إِنَّهُ يَطْبَخُ طَعَاماً لَذِيذاً بِالْقَمْحَة.
    او با گندم غذای لذیذ درست می‌کند.
  • 2.رَأَيْتُ قَمْحَة عَلَى المَائِدَة!
    یک دانه گندم بر روی سفره دیدم!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان