[فعل]

كَنَسَ

فعل گذرا

1 جارو زدن جارو کردن

  • 1.تَكْنُسُ فَاطِمَة بَيْتَهَا كُلَّ صَبَاح.
    فاطمه هر روز صبح خانه‌اش را جارو می‌کند.
  • 2.هُوَ كَنَسَ البَيْت.
    او خانه را جارو زد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان