[اسم]

مُحَاوَلَة

قابل شمارش مونث
[جمع: مُحَاوَلَات]

1 کوشش تلاش‌کردن

  • 1.أَنْتَ بِحَاجَة إِلَى المُحَاوَلَة لِأَنْ تَتَعَلَّمَ هَذِهِ اللُّغَة.
    شما باید تلاش کنید تا این زبان را یاد بگیرید.
  • 2.يَا شَبَابُ، عَلَيْكُم بِالْمُحَاوَلَةِ.
    جوانان، شما باید تلاش کنید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان