Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . مريض
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
مَرِيض
قابل مقایسه
1
مريض
بیمار
1.إِنُّهُ مَرِيض وَ الأَطِبَّاء لَا يَعْرِفُون كَيْفَ يُعَالِجُونَه!
او بیمار است و پزشکان نمیدانند که چگونه او را درمان کنند!
2.لَقَد كَانَ مَرِيضاً طُول الشِّتَاء.
او کل زمستان را مریض بود.
کلمات نزدیک
غاضب
قوي
حزين
سعيد
ضعيف
جوعان
عطشان
وحيد
متعب
آمن
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان