[صفت]

مَرِيض

قابل مقایسه

1 مريض بیمار

  • 1.إِنُّهُ مَرِيض وَ الأَطِبَّاء لَا يَعْرِفُون كَيْفَ يُعَالِجُونَه!
    او بیمار است و پزشکان نمی‌دانند که چگونه او را درمان کنند!
  • 2.لَقَد كَانَ مَرِيضاً طُول الشِّتَاء.
    او کل زمستان را مریض بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان